پرسش:
در برخی گزارشات از کسانی که تجربه نزدیک مرگ داشته اند، ادعا شده که ایشان از تونل نوری عبور کرده اند و به مسائلی مثل نکیر و منکر و … اشاراتی نکرده بودند با توجه به اینکه در آموزهای اسلامی سخنی از تونل نور به میان نیامده، چه نظری می توانید در مورد گفته های آنها که کم هم نیستند، ارائه فرمایید؟
پاسخ:
۱ـ در این به اصطلاح تجربه های نزدیک مرگ ، گزارشات ، تنها مربوط به دیدن تونل نور نمی شود ، بلکه برخی افراد ، به خروج از بدن مادّی و از بیرون دیدن بدن مادّی و نیز ملاقات با اشخاص نورانی و گذر از در و دیوار نیز اشاره کرده اند. امّا معلوم نیست که این پدیده ها حقیقتاً مشاهده ی عالم برزخ باشند ؛ بلکه ممکن است زاییده ی ذهن خود شخص بوده و به اصطلاح فلسفی ، این پدیده ها در برزخ متّصل و در برزخ نفس رخ دهند ، همانگونه که انسان خواب می بیند یا مثل برخی بیماران روانی که شخص دیگری را در کنار خود مشاهده می کنند.
توضیح مطلب آنکه حکمای اسلامی وجود دو گونه برزخ را با براهین عقلی اثبات نموده اند ؛ اوّلی عالم برزخ منفصل که همان عالم برزخ مطرح در آیات و روایات می باشد ؛ و دومی برزخ متّصل که در صحنه ی روح خود انسان بوده ، مرتبه ای از مراتب روح است ؛ و مشاهده رؤیاهای موقع خواب ، تخیّلات و پندارهای بیماران روانی از این برزخ درونی سرچشمه می گیرد. البته این برزخ درونی با برزخ خارجی نیز یک نحوه ارتباط دارد که اگر این ارتباط به اندازه ی کافی قوی باشد انسان موفق به دیدن رؤیاهای صادقه می شود یا می تواند از راه تخیّل به کشفیّات علمی دست پیدا کند که در علوم تجربی از آن تعبیر می شود به مکاشفه ی علمی.
ظاهراً این گونه افراد که به اصطلاح تجربه ی مرگ داشته اند ، در حقیقت نمرده بوده اند ، بلکه فعّالیّتهای بدنی آنها به حدّاقلّ ممکن رسیده بوده ، به گونه ای که روح آنها می توانسته در ضمیر خود و در برزخ درون به سیر بپردازد و اعتقادات درونی خود را به صورت موجودات متمایز از خود مشاهده کند ، همان گونه که بسیاری از رؤیاهای شبانه ی افراد ، در حقیقت باورها ، آرزوها و عقده ها و خاطرات خود آنان است که در صحنه ی نفسشان به نمایش گذاشته می شود. بنا بر این ، این به اصطلاح تجربه ی مرگ در حقیقت نوعی خواب بسیار عمیق است. در حالت خواب بسیاری از فعّالیّتهای بدن تعطیل یا کند می شوند و هر چه خواب عمیقتر باشد خواب دیدن بیشتر می گردد. جالب این است که در قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) ، خواب نیز نوعی مرگ ناقص تلقی شده است ؛ خداوند متعال می فرماید: « اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون ــــــ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىکند، و ارواحى را که نمردهاند نیز به هنگام خواب مىگیرد؛ سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مىدارد و ارواح دیگرى را(که باید زنده بمانند) بازمىگرداند تا اجلی معیّن ؛ در این امر نشانههاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مىکنند.» (الزمر:۴۲) ؛ و امام صادق (ع) فرمودند:« اِِنَّ النَّوْمَ أَخُ الْمَوْتِ فَاسْتَدْلِلْ بِهِ عَلَى الْمَوْت ـــــ همانا خواب برادر مرگ است ؛ پس با خواب به مرگ استدلال می شود.» (بحار الأنوار ، ج۷۳ ،ص ۱۸۹ )
۲ـ مطلب دیگر اینکه طبق آیات و روایات ، مشاهده نکیر و منکر و سوال قبر و امثال این امور اختصال به همه ی مردگان ندارد ؛ بلکه اختصاص به کسانی دارد که قرار نیست دوباره زنده شوند. لذا آنان که به گزارش قرآن کریم مرده و دوباره زنده شدند ، چیزی از این امور به یاد نمی آوردند و خیال می کردند از خواب بیدار شده اند. برای مثال ، حضرت عُزیر (ع) بعد از یکصد سال که از مرگش می گذشت زنده شد و از عالم برزخ هیچ به یاد نداشت ؛ خداوند متعال جریان آن جناب را این گونه مطرح نمود: « یا [داستان] کسى که بر شهرى گذشت که بر سقفهایش فرو ریخته بود. [در دل] گفت: خدا چگونه اهل این دیار را پس از مرگشان زنده مىکند؟ پس خدا او را صد سال بمیراند، سپس زنده کرد و گفت: چه مدّت [در این حال] بودهاى؟ گفت: یک روز یا بخشى از یک روز بودهام. فرمود: [نه] بلکه صد سال [در این حال] بودهاى، پس به خوراکى و نوشیدنى خود بنگر که تغییر نیافته، و به درازگوش خویش نگاه کن [که چگونه متلاشى شده] و [بدینسان] تو را براى مردم نشانه [معاد] قرار دهیم، و به این استخوانها بنگر که چگونه آنها را پیوند مىدهیم سپس بر آنها گوشت مىپوشانیم. پس همین که [حقیقت] بر او آشکار شد، گفت: [اکنون] مىدانم که خداوند بر همه چیز تواناست.» (بقره:۲۵۹) ؛ همچنین اصحاب کهف بعد از حدود سیصد سال دوباره زنده شدند ولی گمان کردند که در خواب بوده اند: « و این چنین آنان را برانگیختم تا میان خود از یکدیگر پرستش کنند. یکى از آنها گفت:چه مدت [این جا] ماندهاید؟ گفتند: روزى یا مقدارى از روز ماندهایم. [سر انجام] گفتند: پروردگارتان بهتر مىداند چه مدت ماندهاید. اینک یکى از خودتان را با این پولتان به شهر بفرستید، و باید ببیند کدام یک از غذاهاى آن پاکیزهتر است و از آن غذایى برایتان بیاورد و باید دقت کند و کسى را از [مکان] شما آگاه نسازد.» (کهف:۱۹)
پس اگر افرادی که به اصطلاح تجربه ی مرگ داشته اند ، چیزی از نکیر و منکر و امثال این امور را ندیده اند عجیب نیست ؛ چون این امور برای کسانی است که بناست به دنیا باز نگردند.
۳ـ برخی از متخصّصین فیزیولوژی بر این باورند که مشاهدات این گونه افراد در آستانه ی مرگ پزشکی ، در حقیقت نتیجه ی تغییرات فیزیولوژیکی است و ربطی به روح ندارد. برای مثال ، موقع ایست قلبی ، وقتی خون به چشم نمی رسد ، سلولهای شبکیّه به خاطر نرسیدن خون ، یک به یک از کار می افتند و حاصل این امر مشاهده ی پدیده ای مثل تونل نور می باشد ؛ اینها حتّی ادّعا نموده اند که اگر در آزمایشگاه نیز مانع از رسیدن خون به شبکیّه شویم دقیقاً همین تونل نور دیده خواهد شد. این گونه متخصّصین حتّی خواب دیدن و مشاهدات برخی بیماران روانی را هم صرفاً نتیجه ی فعّالیّتها و تغییرات فیزیولوژیک بدن می دانند.
امّا حکمای اسلامی اگر چه سخن این متخصّصین را می پذیرند ولی آن را تامّ نمی دانند ؛ چون از نظر حکما ، دیدن ، کار چشم نیست بلکه کار روح می باشد و چشم صرفاً وسیله ی دیدن است ؛ کما اینکه مغز هم صرفاً وسیله ی برای روح است. پس تمام مشاهدات چه در بیداری و چه در خواب و چه در حال تخیّل و چه برای افراد سالم و چه برای برخی بیماران روانی و چه در حال مرگ و چه بعد از آن ، همگی برای روح هستند ؛ لکن روح ، بعضی اوقات این امور را در خارج مشاهده می کند و گاه در درون خود. پس نقش تغییرات فیزیولوژیک در چنین مشاهداتی به جای خود و کار روح هم به جای خود ؛ و هیچ منافاتی بین کار این دو نیست و یکی دیگری را نفی نمی کند.
۴ـ امّا سخن آخر در تقویت این نظر که این گونه به اصطلاح تجربه های مرگ ، مرگ حقیقی نبوده اند ، شاهدی است که در فنّ هیبنوتیزم وجود دارد. متخصّصین این فنّ برای خواب هیبنوتیزم مراحلی گفته اند که در آخرین مراحل آن که عمیقترین مرحله می باشد ، شخص هیبنوتیزم شده از نظر پزشکی تقریباً مرده است و علائم حیات را به سختی می توان در او شناسایی نمود ؛ ولی هیبنوتیزورهای حرفه ای به راحتی شخص را از این حالت بر می گردانند. در این حالت نیز افراد هیبنوتیزم شده ، مشاهداتی را گزارش می کنند که مشابه مشاهدات افرادی است که به اصطلاح تجربه مرگ داشته اند.
فکر کنم این دوست عزیز منظورش کتبی مثل کتاب سه دقیقه در قیامت است کهاین فرد به گفته خودش مدتی از دنیا رفته و حتی در کتاب گفته نامه اعمالم را هم باز کردند و حسابرسی کردند ؟!
نظر شما در رابطه با این موضوع چیست آقای مدیر؟؟ البته ببخشید مدیر صداتون میکنم چون اسم شریفتونو نمیدونم
واقعا متاسفم براتون که تجربه مرگ رو قبول ندارید و نوعی توهم مغز یا مشابه خواب میدونید اگر حرف شما صحیح است پس چرا همه ی تجربه کنندگان مرگ حوادث اطراف خود را بعد از مرگ جسم خود کاملا واضح تعریف کردند؟ تاکید میکنم ((همه ی تجربه کنندگان)) بدونِ استثناء مثال: همه تجربه کنندگان مرگ پس از مرگ جسمشان ، حوادث خانه یا اتاق عمل و اطاقهای همجوار اتاقشان را کاملا دقیق تعریف کردند و همه پزشکان و افراد حاضر در اتاق عمل و اتاقهای همجوار با تعجب اعلام کردند که فرد کاملا درست گفته بطور مثال : فرد بعد از مرگ و تجربه مرگ ، وقتی زنده شده ، به پزشکان گفتند که به محض مرگ دیدند که پزشک دقیقا چه کاری انجام داده و حتی در اتاقهای دیگر همجوار هم دقیقا چه اتفاقی افتاده و جالب اینکه همه پزشکان و افراد حاضر در اتاقهای مجاور هم با تعجب تایید کردند که آن زمان دقیقا همان کاری را انجام میدادند که فرد فوت شده توضیح میدهد دلایل بسیاری برای تایید حقیقی بودن این تجربیات مرگ هست اما شما به همین یک مورد فکر کنید تا متحول شوید … هرگز بی تحقیق حرف نزنید حداقل هزاران مورد از این تجربیات… بیشتر بخوانید »
ما گفتیم : “در این به اصطلاح تجربه های نزدیک مرگ ، گزارشات ، تنها مربوط به دیدن تونل نور نمی شود ، بلکه برخی افراد ، به خروج از بدن مادّی و از بیرون دیدن بدن مادّی و نیز ملاقات با اشخاص نورانی و گذر از در و دیوار نیز اشاره کرده اند. امّا معلوم نیست که این پدیده ها حقیقتاً مشاهده ی عالم برزخ باشند ؛ بلکه ممکن است زاییده ی ذهن خود شخص بوده و به اصطلاح فلسفی ، این پدیده ها در برزخ متّصل و در برزخ نفس رخ دهند ، همانگونه که انسان خواب می بیند یا مثل برخی بیماران روانی که شخص دیگری را در کنار خود مشاهده می کنند. “.حرف ما این بود .
حال شما برداشت ناصحیح کردید و نوشته شما هیچ ارتباطی با کلام ما ندارد . در ضمن خدا عشق نیست . چیزی فراتر از عشق است . حال انکه عشق نیز مخلوق خداست