پرسش:
پرسید چرا اما علی حاضر شد دختر ۷ سالش رو به ازدواج عمر دربیاره؟ چرا پیامبر با دختر ۸ ساله ازدواج کردند؟
با احترام فراوان
پاسخ:
۱ـ کسی گفت امام زاده یعقوب را در بالای مناره گرگ درید. دیگری گفت:امامزاده نبوده پیغمبرزاده بوده. یعقوب نبود یوسف بود. بالای مناره نبود ته چاه بود.ت ازه اصل موضوع هم دروغ بود.
شما اوّل ثابت کن که حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا ـ سلام الله علیه ـ غیر از زینب کبری ـ سلام الله علیه ـ دختری داشتند بعد این سوال را مطرح کن! آن هم دختر هفت ساله. بنده ی خدا! سنّ ازدواج در اسلام، نه سالگی است نه هفت سالگی.
۲ـ برخی گفته اند: عمر با امام کلثوم ازدواج کرد.
عرض می شود: کدام امّ کلثوم؟ امّ کلثوم دختر ابوبکر یا امّ کلثوم دختر علی (ع)؟
اصلاً آیا علی(ع) دختری به نام ام کلثوم داشته است؟
مسأله نزد مورّخین شدیداً اختلافی است.
برخی گفته اند علی(ع) دختری به این نام داشته ولی برخی دیگر گفته اند: آن حضرت دختری به این نام نداشت، بلکه دختری به این نام در خانه اش زندگی می کرد، همان گونه که علی(ع) پسری به نام محمّد بن ابی بکر نداشت، ولی پسر با این نام در خانه اش زندگی می کرد.
اسماء بنت امیس، ابتدا همسر جعفر طیار بود. بعد از شهادت جعفر، با ابوبکر ازدواج نمود؛ و بعد از وفات ابوبکر، با علی(ع) ازدواج نمود. او از ابوبکر دو فرزند داشت، یکی محمّد و دیگری ام کلثوم، که هر دو را با خودش به خانه ی علی(ع) آورد و آن در خانه ی آن حضرت بزرگ شدند. لذا برخی مورّخان توهّم نموده اند که ام کلثوم، دختر خود آن حضرت بوده اند؛ در حالی که ربیبه (دختر خوانده اش) بوده نه دخترش.
در بین خود اهل سنّت هم مسأله، مورد اختلاف است؛ بنا به برخی نقلها عمر با امّ کلثوم دختر ابوبکر ازدواج نمود و بنا به برخی نقلهای دیگر با امّ کلثوم دختر امیرمومنان (ع).
۳ـ اصلاً فرض کنیم که ام کلثوم، دختر علی(ع) بوده است.
به فرض که عمر با دختر امیرمومنان (ع) ازدواج نموده باشد. با این حادثه چه چیزی اثبات می شود؟ وقتی خانه ی کسی را آتش می زنند ؛ حرمت همسرش را ـ که دختر رسول خداست ـ نگه نمی دارند ؛ و حقّ مسلّم او را غصب می کنند ؛ آیا خیلی سخت است که بعد از این همه فشارها دخترش را با زور و تهدید به عقد درآورند؟!!
در خود منابع اهل سنّت نقلهایی است که فرض را بر ازدواج او با دختر علی (ع) گذاشته ؛ امّا مطلب را چنان نقل نموده که موجب مفتضح شدن عمر شده است.
تاریخ طبری گفته:
« (عمر) ام کلثوم دختر ابو بکر را نیز به زنى خواست که صغیر بود و در باره ی وى کس پیش عایشه فرستاد که عایشه به ام کلثوم گفت:« کار به اختیار تو است» ام کلثوم گفت: «مرا با او کارى نیست» عایشه گفت: «امیر مؤمنان را نمىخواهى؟» گفت: «نه، زندگی اش خشن است و با زنان سختگیری می کند» عایشه کس از پى عمرو بن عاص فرستاد و قصه را با وى بگفت. عمرو گفت: «درست مىکنم.» آنگاه پیش عمر رفت و گفت: «اى امیر مؤمنان خبرى شنیدهام که خدا نکند درست باشد» عمر گفت: «چیست؟» گفت: «ام کلثوم دختر ابو بکر را به زنى خواستهاى؟» گفت: «بله، مرا براى او نمىپسندى یا او را براى من نمىپسندى؟» گفت: «هیچکدام ولى او نو سال است و در سایه امیر مؤمنان با ملایمت و مدارا بزرگ شده و تو تندخویى و ما از تو مىترسیم و نمىتوانیم هیچیک از خویهاى تو را بگردانیم، وقتى او با تو در باره چیزى مخالفت کند با وى سختى کنى و با فرزند ابو بکر رفتارى کنى که حق تو نیست» گفت: «عایشه چه مىشود که با او سخن گفته ام» گفت: «عایشه با من؛ و بهتر از او به تو نشان مىدهم: ام کلثوم دختر على بن ابى طالب که به وسیله او با پیمبر خدا خویشاوند شوى» (تاریخالطبری،ج۴،ص۲۰۰)
در این نقل نگفته که آیا عمر با دختر امیرمومنان ازدواج کرد یا نکرد ؛ ولی به فرض که ازدواج کرده باشد. چطور شد که بد اخلاقی عمر برای فرزند ابوبکر مضرّ است ولی برای نوه ی رسول الله (ص) مضرّ نیست؟!!
گویا زنان مدینه عاقلتر از مردانشان بودند و عمر را بهتر شناخته بودند و می دانستند که جانشین رسول خدا ، برعکس رسول خدا اخلاقی به شدّت ناپسند دارد.
اهل سنّت اگر این متن تاریخ را قبول کنند، در واقع، بد اخلاق بودن عمر را هم قبول کرده اند؛ و می دانیم که بد اخلاقی، گناه است؛ و طبق مبنای خود اهل سنّت، خلیفه باید عادل باشد. پس اگر این متن را قبول کنند، خلافت عمر زیر سوال می رود. امّا اگر قبول نکنند، باید جریان ازدواج با ام کلثوم را هم منکر شوند.
تاریخ طبری در ادامه ی همان ماجرا گفته: « و خطب أم ابان بنت عتبه بن ربیعه، فکرهته، و قالت: یغلق بابه، و یمنع خیره، و یدخل عابسا، و یخرج عابسا ــــ (عمر) ام ابان دختر عتبه بن ربیعه را نیز به زنى خواست که او عمر را نپسندید و گفت: « (عمر) درش را مىبندد، خیرش به کسی نمىرسد و عبوس مىآید و عبوس مىرود»(تاریخالطبری،ج۴،ص۲۰۰)
سخن ما نیز بر سر این نیست که او با چه کسی ازدواج کرد یا نکرد؟ و چرا کرد و چرا نکرد؟ سخن این است که به گواهی همین دو نقل طبری ، او لیاقت امامت نداشته ؛ چرا که با اهل و عیال خود خشن بوده ؛ تا آنجا که حتّی عمرو عاص نیز می گوید ما از اخلاق تو می ترسیم و قادر نیستیم اخلاق تو را درست کنیم. در نقلهای دیگر نیز آمده که او بارها اصحاب را کتک زد و فحش داد و لعن نمود. توجّه شود که خلیفه ی رسول خدا (ص) رییس جمهور نیست بلکه جانشین پیغمبر است برای اجرای دین خدا و حفظ شریعت.
۳ـ چرا اهل سنّت جریان ازدواج با ام کلثوم را در بوق و کرنا کرده اند؟
اهل سنت، استفادههاى گوناگونى از این ازدواج مىکنند؛ از جمله مىخواهند با اثبات این ازدواج، رابطه ی صمیمانه و دوستانه ی امیر مؤمنان با خلفا را ثابت و از سوى دیگر، شهادت صدیقه ی شهیده سلام الله علیها، غصب خلافت و… را انکار نماید.
اندیشهوران شیعه پاسخ هاى گوناگونى از این مطلب دادهاند که همگى آنها صحیح و معقول به نظر مىرسد؛ برخى همچون رضى الدین حلى، علامه مقرّم، علامه باقر شریف القرشى و… اصل وجود دخترى به نام امّکلثوم را براى حضرت زهرا سلام الله علیها منکر شده و دلیلهاى متقنى براى آن ارائه کردهاند. این نظر، شواهد فراوانی دارد.
برخى دیگر، وقوع تعارض در روایات ازدواج را دلیلى واضح براى بطلان مدعاى اهل سنت در باره این ازدواج مىدانند؛ از جمله شیخ مفید رضوان الله تعالى علیه در دو رساله مجزا به نامهاى المسائل العُکبریه و المسائل السرویه، و نیز سید ناصر حسین الهندى در کتاب افحام الأعداء والخصوم و آیت الله میلانى و…
عدهاى از دانشمندان شیعه و سنى با پذیرش اصل ازدواج، نکته ی دیگرى را مطرح کردهاند که امّکلثوم همسر عمر، دختر امیر مؤمنان علیه السلام نبود؛ بلکه دختر ابوبکر بوده است؛ از جمله یحیى بن شرف نووى، مهمترین شارح صحیح مسلم در کتاب تهذیب الأسماء این مطلب را نقل کرده و آیت الله مرعشى نجفى از عالمان شیعه در شرح احقاق الحق به این مطلب تصریح کردهاند . این دیدگاه با دیدگاه اول قابل جمع است .
گویا از بین پاسخ هاى موجود، پاسخ اخیر کاملتر است؛ چرا که از طرفى تمام روایات موجود در کتابهاى اهل سنت که ازدواج دختر امیر مؤمنان علیه السلام را با خلیفه دوم ثابت مىکند، با اشکالات سندى مواجه و با تعارضها و تناقضهاى غیر قابل جمعى که دارند، غیر قابل اعتماد هستند و از طرف دیگر در هیچ یک از روایات موجود در کتابهاى شیعه، تصریح نشده که امّکلثوم دختر امیر مؤمنان از حضرت زهرا علیهما السلام باشد؛ بلکه ازدواج دخترى به نام امّکلثوم را که در خانه امیر مؤمنان بوده ثابت مىکنند.
اعتراف اندیشمندى همچون نووى، برترین شارح صحیح مسلم که گستردهترین و مهمترین کتاب فقهى سنّی های شافعى نیز متعلق به او است، عامل مهم دیگرى است که این دیدگاه را تقویت مىکند.
و نیز مىگوییم که حتى در صورت اثبات چنین ازدواجى، نمىتوان از آن رابطه صمیمانه امیر مؤمنان را با خلفا اثبات کرد؛ زیرا این ازدواج نه تنها براى خلیفه دوم فضیلت محسوب نمىشود؛ بلکه لکه سیاهى است که همانند تیرگى غصب خلافت، بر دامان او باقى مانده است؛ چرا که در ماجراى این ازدواج چیزهایى نقل شده است که عرق شرم از پیشانى انسان غیرتمند جارى مىشود.